۵/۲۵/۱۳۸۶

قطار درجه یک

علت اینی که رفقام منو اینور اونور میبرن و چرا قطار درجه یک دارم و پروازام رو هم همه رو از درجه معمولی عوض کردیم به بیزینس بعدا مینویسم. تمام اینکارها یه هفته قبل از مسافرتم انجام شد یعنی تعویض همه بلیطام. البته اینا رو همشو همسرم انجام داد وگرنه من این سفر مهم رو میخواستم کنسل کنم. این سفر رو هم برای ارائه یه مقاله در سمینار مدینفو 2007 در بریسبین استرالیا انجام میدم.
پشت صندلی من یه زن و شوهر پیر سوئدی توی ایستگاه نورشوپینگ که شهر نزدیک ما هستش سوار شدن. توی این واگن علاوه بر اینترن مجانی، میوه، قهوه و آب هم مجانی هستش. من یه نارنگی ورداشتم که راحت پوستشو میشه کند که از بد شانسی از اون پوست محکمها بود! خلاصه همه دستم کثیف شد و یکی دو قطره هم از آبش روی پیرهنم ریخت. پیرمرد پشت سری خواست بره از این چیزا بیاره به زنش گفت چی میخوای زنه یه لیست بلندبالا تحویلش داد. مرد جواب داد که توی این لیستت فقط قهوه مجانیه و اگر بقیه رو میخواد باید براشون پول داد. پیر زن هم گفت که نمیخواد و فقط براش قهوه و میوه بیاره. فکر میکردم که فقط ما ایرانیا جنس مفت دوست داریم ولی مثل اینکه این سوئدیها هم دوست دارن. کیه که بدش بیاد

1 نظرات:

احسان الف گفت...

سفر خوش بگذره امیرجان
ضمنن اینجوری که من فهمیدم ارپاییها از ما هم بیشتر جنس مفت دوست دارن. به خصوص پیرتراشون که سختیای جنگ جهانی و فقرو فشار بعدش رو تحمل کردن. اروپاییهایی که من تا حالا تو امریکا باهاشون برخورد کردم بگی نگی خسیس بودن.