۷/۰۴/۱۳۸۵

اصول موفقیت

یکی از رفقا هست که هر روز وقتی ایمیل رو باز میکنم میبینم کلی ایمیلای جالب فرستاده. البته الان چند روزیه که عبالوار شده و فکر نکنم که دیگه مث قدیم وقت کنه از این چیزا بفرسته. توی یکی از ایمیلاش راجع به موفقیت یه عده خاصی از مردم جهان نوشته بود و رمز موفقیتشون رو در این اصول نوشته بود
Goal
Discipline
Education
Unity
Networking.

۶/۲۷/۱۳۸۵

استارت ماشین و الکل

یه خبر دیدم امروز راجع به خودروی ضد مستی. الان مدتهاست که توی اروپا دنبال اجباری کردن گذاشتن این قطعه روی ماشینها. خودرو جدید نیست بلکه فقط قسمتی به استارت ماشین اضافه میشه که اگر توی بازدم الکل باشه ماشین روشن نمیشه. الان توی سوئد یه شرکت حمل و نقل همه کامیونهاشو به این سیستم مجهز کرده و توی تبلیغاتشم همیشه این مساله رو مینویسه. کمپانیهای ساب و ولوو هم که از پیشگامهای این سیستم هستن و میخوان اونرو بطور استاندارد روی ماشیناشون نصب کنن. توی شهر ما هم که حتی اتوبوسهای خط واحد! هم این سیستم رو دارن و روی درشون نوشته.

حتی میخوان قانونی بگذرونن که اگر کسی در حال مستی رانندگی کنه باید به اجبار از این سیستمها روی ماشینش نصب کنه.

۶/۲۶/۱۳۸۵

انتخابات

تا پنج دقیقه دیگه مهلت رای گیری در سوئد تموم میشه و جالبه که همون موقع یه آمار اولیه ارائه میکنن که چه گروهی جلوتره. دو گروه بزرگ اینجا مودراتها و سوسیال دموکراتها هستن. خیلی رقابت توی پیش بینیها نزدیک بوده و نمیشه گفت کدوم گروه برنده میشه
خوب آمار اولیه نشون داد که دولت فعلی الان اکثریت نداره و اگر همینطور پیش بره آلیانس که در راسشون مودراتها هستن اکثریت رو میگیرن و نخست وزیری یوران پرشون تموم میشه و احتمالا جاشو میده به فردریک راینفلت که بنظر من خیلی آدم باهوشیه

۶/۲۴/۱۳۸۵

موتور ملی و شمال سوئد

تو خبرا خوندم که موتور ملی ایران در شمال سوئد با موفقیت تست شد. انتخاب محل بخاطر شرایط سخت آب و هوائی و سرمای شدید بوده. شمالی ترین شهر سوئد که اسمش شیرونا هستش, البته بعضیها بصورت بی ادبی تلفظش میکنن, دما الان هنوز به زیر صفرم نرسیده! این سایت هواشناسی سوئده و میتونین دما و آب و هوای قسمتهای مختلف کشور رو ببینین.
البته شاید چند ماه پیش این تست انجام شده و الان نتیجش آماده شده. چند ماه پیش اونچا خیلی سرد بوده البته.
البته یه جائی اون بالاها هست که بهترین امکانات رو برای این کارا داره و کمپانیهای بزرگی مثل مرسدس و بی ام و هم ماشیناشونو اونجا تست میکنن.

پروفسور و نارنجک

امروز صبح وقتی اومدم بخش دیدم یکی از پروفسورای بخش با ریش نزده با پسرش توی آشپزخونه بخش نشستن و دارن صبحانه میخورن! ازش سوال کردم چی شده گفت توی خونه همسایشون یه نارنجک! انداختن خلاصه پلیس و گروه خنثی سازی بمب اومدن و همه خونه های دور و بر رو هم تخلیه کردن اینام آواره شدن! و اون و یه پسرش اومدن بخش. زنش رفته پهلوی یکی از دوستاش و دو تا پسر دیگرش هم رفتن خونه دوست دختراشون.

اینم خبرش از روزنامه محلی.

۶/۲۲/۱۳۸۵

موتور جستجوی جدید میکروسافت

موتور جستجوی جدید میکروسافت یه سری نکات خوب و یه سری نکات ضعیف داره.
نکات خوبش اینه که هم میشه موارد بی ارتباط و اضافی رو از نتیجه جستجو حذف کرد و هم تعداد اونائی که مربوطن رو اضافه کرد. میشه جستجو رو تنظیم کرد و نتیجه جستجو اغلب مربوط به کلمه یا عبارت جستجو شده هست.
نکات ضعیف اینه که خیلی شبیه به گوگل هستش و جستجوی ویدئو در مرحله بتا هستش.
در آخر شاید خیلی ایده ابتکاری و اریژینالی نباشه ولی میشه ازش بعنوان یه موتور جستجوی مطمئن استفاده کرد.
این مطلب قسمتی از این مقاله است که ترجمه شده

بطور مثال این نتیجه جستجوی کلمه بیومدیکال انفورماتیک به فارسی و انگلیسی هستش. و اینم نتیجه جستجو با گوگل هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی. بنظر میاد برای زبان فارسی هنوزم موتور جستجوی گوگل بهتر کار میکنه.

۶/۲۱/۱۳۸۵

ردیابی بسته پستی

منتظر یه بسته پستی بودم. از فرستنده شماره مربوط به بسته رو گرفتم. وقتی شماره رو وارد صفحه اداره پست میکنه آدم میشه دقیقا فهمید بسته الان کجاست. مثلا این اطلاعات راجع به بسته من بود
...
12 sep kl 01:58 Jönköping, Försändelsen har ankommit och sorterats på den spridande Godsterminalen.
11 sep kl 19:01 Stockholm Södra, Försändelsen har ankommit och sorterats på den uppsamlande Godsterminalen.
9 sep kl 13:32 Hemköp, Avsändaren har lämnat försändelsen till sitt Postombud för vidare transport till terminalen

خیلی جالب بود برام. فکر نمیکنم هم درست کردن چنین سیستمی خیلی مشکل باشه. ایشالا ما هم یه زمان توی کشور خودمون بتونیم چنین سیستمی داشته باشیم

۶/۲۰/۱۳۸۵

امتحان رانندگی

امروز بالاخره رفتم و این امتحان تصدیق رو دادم. پدرم در اومد. سیصد صفحه کتاب به زبان سوئدی. نخواستم هم به زبان انگلیسیشو بخونم. گفتم آدم اگر میخواد اینجا رانندگی کنه باید به زبان خودشون یاد بگیره همه چیزو. مدتها استرس امتحان اینجوری رو نداشتم. اینجا فقط چند تا از کورسایی که امتحان دادم سالهای پیش اینجوری بودن. دو تاشونم که تشریحی بودن و برای هر سوال باید یک صفحه مینوشتم! ولی بقیه یا پروژه ایی بودن یا امتحانایی که سووالا رو آدم میبره خونه.

بگذریم. این قسمت امتحان قسمت تئوری رانندگی بود و هفتاد تا سووال داشت و پنجاه دقیقه وقت. خیلی ازسوالا با شکل و بصورت سناریو بود. بنظرم نکات انحرافی هم داشتن که باید آدم خیلی دقت میکرد. اینجا خیلی شایع هستش که جوونا بار اول رد بشن. خوشبختانه من با خرخونی! تونستم قبول بشم بار اول. حالا باید برم دنبال مراحل بعدی که شامل تمرین روی سطح لیز و امتحان عملی هستش.

بعدا راجع به امتحان و کتابش بیشتر توضیح میدم.

۶/۱۷/۱۳۸۵

جیو جوتسو

چند روز پیش رفقای تمرین جودو گفتن بیا بریم این جیوجوتسو رو امتحان کنیم. توی همون باشگاه ما دو روز در هفته تمرین میکنن و مربیشونم خبلی آدم باحالیه و منم میشناسمش. بعضی اوقات جودو هم تمرین میکنه و کمربند قهوه ای جودو داره. یه مرتبه هم باهاش مبارزه کردم دیدم دست میخواهی بهش بزنی یه دفعه میبینی دستت پس سرته! خلاصه بعدا فهمیدم بابا بنده خدا مربی جیو جوتسو هستش و اونجا کمربند سیاه و دان چهار داره
خلاصه مام کمربند سفیدو در بستیم و رفتیم محضر استاد! تمرین جالبی بود. همش راجع به این بود که وقتی یکی بهت حمله کرد باید چکار کنی. من فقط میدونستم باید فرار کرد! ولی مثه اینکه کارای دیگه ای هم میشه کرد. خلاصه کلی بدرد وطن عزیز میخوره. باید یه کورسی راه انداخت اونجا مثلا به اسم دفاع شخصی برای کادر پزشکی یا یه همچین چیزی
یه پیرمرد هم تمرین میکرد که خیلی پیر بود. بعدا فهمیدم که 81 سالشه و کمربند سیاه در جیوجوتسو, جودو و آیکیدو داره! کف کردم. یکی میگفت که هر شب تمرین میکنه. دست آدمو که میگرفت دیگه مگه میشد دستتو آزاد کنی! جالب بود که بعضی اوقات یادش میرفت که مربیه چی گفته و برای خودش کارای دیگه میکرد. البته همه بهش کلی احترام میزاشتن. یعنی ما به اون سن میرسیم یا تازه اگرم برسیم میتونیم به اون سالمی باشیم؟ نمیدونم واللا و نمیخوامم از الان بهش فکر کنم

۶/۱۴/۱۳۸۵

موقعیت تحصیل برای پی اچ دی

موسسه مشهور کارولینسکا در استکهلم یه محل خالی برای علاقمندان به تحقیق در زمینه نوروساینس اعلام کرده. لینک اطلاعات مربوطه رو اینجا میارم تا هر کسی دوست داشت و شرایطشو داشت مدارک مورد نیازشو بفرسته
لینک به آگهی

۶/۱۱/۱۳۸۵

خرابکاری

باز زدم یه چیزیو خراب کردم! اومدم این سیستم جدید بلاگر رو امتحان کنم زدم قالب و همه چیز وبلاگم هوا شد! حالا دوباره باید یواش یواش درست کنمش. بابا میگن از چیزی سر در نمیارین انگولکش نکنین که ما کردیم

گروه ان اس اف

امروز صبح رفته بودم تمرین. وقتی داشتم از وسط شهر با دوچرخه برمیگشتم خونه دیدم اونجا پر از پلیسه! توی این چهار سال که اینجائیم شاید 5 دفعه ماشین پلیس ندیدم. فضولیم گل کرد گفتم برم ببینم چی شده. از یه خیابون صدای بلندگو میومد. مث این بلندگوایی که میوه فروشای وانتی داشتن و روز تعطیل بعد از ظهر آدمو از خواب میپروندن! رفتم اونجا و برای اولین بار چشمم به جمال اعضای گروه ان اس اف یا جبهه ناسیونال سوسیالیست یا به عبارت دیگه نئو نازیای سوئد روشن شد. قیافه ها آخر خلافی! اولا همه جوون و پر از خالکوبی روی بدن. خالکوبیها هم همه از صلیب شکسته و تا گردنشونو پوشونده بود. بعضیهاشون هم تی شرت با علامت عقاب پرچم نازیها و صلیب شکسته داشتن. شلوارای چهار جیب مشکی و اکثرا پوتین پوشیده بودن. امسال اینجا تا چند روز دیگه انتخاباته و اینا داشتن سخنرانی تبلیغاتی میکردن. یکسریشون هم بین مردمی که داشتن گوش میکردن اعلامیه پخش میکردن. صحبتهای یارو رو نمیفهمیدم ولی کلمات کلیدیش این بود: خارجیها, خوک, کثیف, این آشغالا رو میریزیم بیرون, منشا بیکاری, دزدی, پدوفبلی, مجازات اعدام و از این حرفها. مام رفتیم دوچرخه بدست جلوشون صف اول واستادیم و شروع کردیم به گوش کردن و لبخند عاقل اندر سفیه بهشون انداختن. بدم نمیومد یه چار تا فحش نثارشون کنم. یدفعه دیدی یه کتک کاری هم شد! ولی به تعدادشون هم پلیس وایستاده بود اونجا. هیچوقت اینهمه پلیس ندیده بودم تو شهرمون. این پلیسای اینجا هم خیلی کارشون درسته. قد کوتاهتر از 185 ندیدم و همه ورزیده. اینجا میگن وقتی پلیس میخواد کسیو دستگیر کنه اگر مقاومت کنه حتما یه چند تائی از استخوناش میشکنه! الیته اول خیلی مودب هستن و یه جور ادبیات مخصوص دارن که مثه متن کتابی میمونه و توی همین قالب وقتی از کسی سوال میکنن استفاده میکنن. بعدشه که اگر یارو همکاری نکرد به خر سوارش میکنن.
خلاصه بعد از یه چند دقیقه دیدم بابا یارو خیلی مثه اینکه پرته از اوضاع! یه زن پیری کنار من بود گفت با این حرفاشون میخوان مردم بهشونم رای بدن! منم بعدش برگشتم سمت خونه. مردمی که واستاده بودن هم فقط کنجکاو بودن ببینن چی میگن اینا. آدم باورش نمیشه که توی این زمانه هنوز بعضیها از این عقاید داشته باشن
صحبتای اینا رو باید ترجمه کرد و برای کسائی که سنگشونو به سینه میزنن پخش کرد. در نظر اینا ما غیر اروپائیها ارزشمون از مگس هم کمتره و فقط داریم جامعشونو آلوده میکنیم

۶/۱۰/۱۳۸۵

سمینار و جف هان

این سمینار هم تموم شد و من برگشتم. تجربه خیلی جالبی بود. امسال هم با آدمای جدیدی آشنا شدم که بزرگترینشون پروفسور یان فان بمل نویسنده کتاب مرجع انفورماتیک پزشکی بود.
راجع به این سمینار به تدریج خواهم نوشت
امروز یه کلیپ جالب راجع به استفاده از صفحه مونیتور کامپیوتر بدون اسفتاده از اینترفیس و فقط قابل کنترل با لمس دیدم که لینکشو اینجا میذارم

Jeff Han, interface-free touch-driven computer screen